Howard Hughes [کارآفرين بزرگ آمريکايي]
بي شك "هواردهيوز" را مي توان ثروتمندترين مرد زمان خود ناميد ، فردي كه به عنوان يك ميليونر كارهاي بسيار عجيبي انجام داده و در زمينه هاي هوانوردي و فيلم سازي همانند تجارت تجربه هاي نوين و با ارزشي كسب كرده است .
"هوارد " كوچك در كريسمس سال 1905 ديده به جهان گشود . پدرش "هوارد " بزرگ در ابتدا يك شركت ابزار سازي داشت اما زماني كه براي اولين بار ابزار آلات حفر چاه را به بازار فرستاد سرمايه نسبتاً چشمگيري نصيبش شد . "هوارد " كوچك بسيار شيطان و بازيگوش بود، به طوري كه در دوران مدرسه هفت بار مدرسه خود را تغيير داد اما در هيچ يك نتوانست مدرك قابل ملاحظه اي كسب كند . علاقه او به كار در كارگاه پدر به حدي بود كه تمامي روزهايش را در آنجا سپري مي كرد، تا جائيكه در سن يازده سالگي توانست براي خودش يك بيسيم راديويي درست كند ، سپس در سن 13 سالگي هنگامي كه پدر از خريد موتور سيكلت براي او امتناع مي كرد ، توانست موتور سيكلتي در حد و اندازه يك پسر بچه 13 ساله براي خودش سرهم كند .
از آنجا كه "هوارد " علاقه چنداني به درس و مدرسه و اصول تئوري نداشت هميشه در تلاش بود تا فرصتي بيابد و اين قضيه را با خانواده در ميان گذارد و بالاخره يك روز هنگامي كه در يك شرط بندي از پدر برنده شده بود جايزه خود را تعليم علوم هوانوردي اعلام كرد و عليرغم ميل خانواده به اين امر مشغول شد .
در سال 1922 پدر "هوارد " از دنيا رفت و در پائيز سال بعد مادرش نيز دار فاني را وداع گفت . حال جوان 17 ساله 75 درصد شركت پدر را صاحب شده بود اما طبق وصيت پدر او زماني مي توانست اداره امور را به دست گيرد كه 21 ساله شده باشد ، ولي پسر جوان كه هيچگاه تحمل شكست را نداشت و هميشه سعي داشت به هر طريقي به اهدافش دست يابد ، عليه متن وصيت نامه به دادگاه شكايت كرد و توانست در سن 18 سالگي مالكيت شركت پدر را از آن خود نمايد ، حال او جواني بود با درآمد سالانه 2 ميليون دلار كه مي توانست به آن كارهاي مختلفي انجام دهد ، "هوارد " به خوبي مي دانست كه اداره چنين شركتي به تخصص بسياري نياز دارد و او از اين امر بي بهره بود لذا درصدد برآمد تا فردي مطمئن را به عنوان مدير شركت معرفي نمايد . او كه در اين مورد فردي لايق تر از حسابدار پدرش نمي شناخت تصميم گرفت تا مدتي را هر چند كوتاه با او سير كند تا از توانايي هاي او اطمينان حاصل نمايد بنابراين مدت يك هفته را به همراه حسابدار پدر به گشت و گذار در سراسر آمريكا پرداخت بدون اينكه كوچكترين اشاره اي به موضوع اداره شركت نمايد . سرانجام در روز آخر هنگامي كه به خانه برگشتند ، "هوارد " رسماً اداره شركت را به وي پيشنهاد كرد و او نيز پذيرفت .
در سال 1925"هيوز" به هاليوود روي آورد و اولين قرادادش را براي حمايت مالي از يك پروژه سينمايي امضا كرد . او چنان به اين صنعت علاقمند شده بود كه هر روز از صبح تا شب به كنار استوديوهاي سينمايي مي رفت و از نزديك كارآنها را مشاهده مي كرد ، حتي يك شب به دور از چشم بقيه به سراغ يكي از پروژكتورها رفت و آن را باز كرد و تمامي وسايل داخلش را بيرون آورد و سپس تا صبح توانست دوباره همة آنها را سرهم كند و به حالت اوليه بازگرداند. او كه حال يك جوان 20 ساله بود قراردادهاي بسياري را با فيلمسازان مختلف منعقد كرد و در تهيه بسياري از فيلم هاي رنگي آن دوران از هيچ كمك مالي دريغ نكرد ، حتي تعدادي از فيلم هايي كه با حمايت مالي او ساخته شده بودند توانستند جوايزي نيز كسب كنند .
پس از گذشت چند سال "هوارد " احساس كرد كه ديگر صنعت سينما جذابيت هاي پيشين را ندارد و تصميم گرفت دوباره به صنعت هوانوردي بازگردد ، از اين رو در سال 1932 تحت عنوان "چارلز هوارد" در يك شركت هواپيمايي با دستمزد هفته اي 250 دلار به عنوان كمك خلبان مشغول به كار شد و چيز هفته بعد يك هواپيماي آبي براي خود خريده پس از انجام تغييرات اساسي بر روي هواپيما به همراه دو تن از دوستانش كه يكي كمك خلبان و ديگري تعميركار هواپيما بود ، مسافرت 18 ماهه خود را با آن آغاز كرد و تجارب گرانبهايي بدست آورد . سپس در تلاشي شبانه روزي و بدون وقفه به همراه دوستانش توانست در مدت نزديك به دو سال اولين هواپيمايي خودش را توليد كند و نام آن را) (H.1 گذاشت . او كه هميشه به دنبال انجام كارهاي شگفت انگيز بود تصميم گرفت تا نام خود را در كتاب ركورد داران جهان ثبت كند بنابراين در يك پرواز بي نظير توانست ركورد بيشترين سرعت هواپيماهاي آن زمان را با "H-1 " بشكند و به شهرت جهاني دست يابد .
اقدام ديگري كه شهرت "هيوز" را صد چندان مي كرد خريد غالب سهام شركت هوانوردي كوچك و محدود "TWA" بود كه با تزريق سرمايه او به اين شركت دچار تحول عظيمي شد . او كه قصد داشت اين شركت را به يك آژانس بين المللي تبديل كند و تمامي مسيرهاي هوايي دنيا را از طريق آن ممكن سازد ، سرانجام توانست به اين مهم دست يابد و آن را به بزرگترين آژانس هوايي آن دوران تبديل نمايد . اما در اواخر دهه 1950 شركت مذكور مشكل تازه اي به خود گرفت و مديران آن تصميم گرفتند تا به هر نحوي كه امكان دارد خودشان كنترل شركت را برعهده گيرند و اين از جلسات متمادي "هيوز" ناچار شد تا سهام خود را به آنان بفروشد و بالاخره بزرگترين قرارداد ميليوني آمريكا و جهان درآن زمان شكل گرفت "هوارد " بابت سهامش مبلغ 750 ميليون دلار از شركت "TWA" گرفت و نام خود را به عنوان ثروتمندترين مرد جهان ثبت كرد .
اما دوره پاياني زندگي "هوارد " به پرنشاطي دوره هاي پيشين نيست ، او كه (براي فرار از دست مأموران مالياتي از حضور در جامعه پرهيز مي كرد و هميشه در مكان هاي خلوت و دور از انظار عمومي به سر مي برد عادات ناپسندي پيدا كرده بود. سوق يافتن او به مواد مخدر و اعتيار به مشروبات الكلي مهمترين عامل در از دست دادن تمركز فكري و خلاقيت او بوده است.) در طول دوران زندگي دوبار ازدواج كرد كه هر دوبار به شكست انجاميده بود . آن قدر حساس شده بود كه هرگز به سراغ تلفن نمي رفت و هر چيزي را حتي قاشق و چنگال با دستمال برمي داشت چرا كه مي ترسيد از روي آثار انگشتش او را بيابند . از جمله كارهاي شگفت انگيزي كه در اين دوران انجام داده است مي توان به دو مورد اشاره كرد : اولي زماني كه دوستانش در " لاس و گاس" " پنت هوس" يك هتل را براي او اجاره كرده بودند ، او با مشاهده نارضايتي صاحب هتل از اقامتش در آنجا ، تمام هتل را خريداري كرد و دومي اينكه زماني كه ديد نور چراغ كازنيوهاي اطراف مزاحم خوابش مي شود همة آنها را يك جا خريد و نور آنها را كم كرد!
سرانجام اين ميليارد آمريكايي در 5 آوريل 1976 بدون اينكه هيچ وصيت نامه اي از خود برجاي گذارد درگذشت